زندگی درهم پارت ۱

AmIr AmIr AmIr · 1402/3/18 12:05 · خواندن 1 دقیقه

سلام من آویسا دوست پانیا ( سخت اگر چه روشن ) مدیر وب

+ میا : نقش اصلی 

_ سانایی

× جک

بریم برای ادامه

+ توی جنگل راه میرفتم که یک دفعه به یک دختری خوردم 

_ اوه چته چرا حواست نیست دست و پا چلفتی 

+واقعا ببخشید خیلی خیلی معذرت میخوام 

_ خواهش میکنم فقط خواستم بهت بگم از این به بعد بیش تر به بیشتر به دور و ورت توجه کنی

+ اوهوم باشه 

+دختره ی دیونه باید ازش عذر خواهی هم بکنم 

_ چیزی گفتی ؟

+هیچی بابا ، خدافظ

راستی من یک دوست به نام جک دارم فقط یعنی بهتره بگم بچه ی دوست مامانم ،مامانم میگه تو باید با جک دوست باشی چون اون باهوشه خیلی منظمه و با ادبه

من از جک خوشم نمیاد چون فقط بلده شیرین زبونی کنه مثلا یک روز که اومد خونمون و به مامانم میگفت که در تمامه لحظات زندگی زیبایتان پیروز و خوشبخت باشید واقعا مسخرس ! امروز که تو جنگل بودم و با دختر رو به رو شدم ازش خوشم اومد دختر خوبی به نظر می رسید. 

مادر میا : میا شام آمادست دست از خاطره سازی بردار .

اگر خوشتون اومد تو کامنتا بهم بگین تا پارت بعدی هم بنویسم 😘😍🤩بابای